فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

غزل ترانه ... انگار میدونستی !

انگار میدونستی !   

.

منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت

آخرش هر جوری هس میمیره اون حسِ یه جوریت  

.

گوش تو دیگه بدهکارِ من وحرفای من نیست

میگه پر شده حسابِ قصه ی عشق و صبوریت   

.

یادته روی ِ لبات ،طرحِ یه لبخندو کشیدم

بذا پاکش بکنم از روی خنده های زوریت   

.

چه طوری همسفر بی کسیاتو جا گذاشتی

توو    ویرونه ی شب و  ، رفتی پیِ قصرِ بلوریت  

. 

واسه چی نمیبینی ؟ دنیامو پای تو گذاشتم

بابا بیخیال من ،یه کاری کن با درد کوریت !   

.

بگو چند می ارزه عاشق توی اوج بی کسی هاش ؟

چیزی هم هست که نشه بفهمی با منطق پولیت؟   

.

باورت میشه منم که دارم از تو بد میخونم

کو نگاه تب زده ات ؟ پس چی شد اون عشق تنوریت؟   

.

پاشیدی اشکتو پشت راهم،  انگار میدونستی

منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت ! 

  .

پنجم آبان هشتاد و نه

بی دار 

باشد به خیر ان شا‌‌ء الله

نظرات 4 + ارسال نظر
سمانه 4 مرداد 1390 ساعت 18:57

منو از پا در میاره آخرش یه روزی دوریت

آخرش هر جوری هس میمیره اون حسِ یه جوریت

امیر م 5 مرداد 1390 ساعت 01:33

یه کم شاد تر بنویس!!!!

یاسین.مشهود 5 مرداد 1390 ساعت 13:38 http://mashhod.blogfa.com

چه می شود کرد ؟

هیچی مت گوسفند باید سرتو بکنی تو برف و بگی همه چی آرومه !!!

فاضل ترکمن 6 مرداد 1390 ساعت 12:34

ریبا و روان بود.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد