فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

آقای شکرنیا , منظورتان از سریال چیست ؟

آقای شکرنیا , منظورتان از سریال چیست ؟

نقدی بر سریال باجناقهای 3 به بهانه ی پخش از سیمای آذربایجان غربی

 

ساعت یازده شب است ؛ تلوزیون روی شبکه استانی روشن مانده که متوجه تیتراژ آغازین یک سریال می شوی , چه خوب ! بالاخره نمردیم و یک سریال دنباله دار استانی دیدم , باجناقهای 3 , محصول سیمای آذربایجان غربی , اثری که آقای رئیس شخصا دستور ساخت سری چندم آن را به علت محبوبیت فراوان صادر کرده اند و جناب کارگردان افزوده اند سه ماه پیش تولید و پنج ماه فیلم برداری ؛ تنها بخشی از تلاش های صورت گرفته برای خلق این اثر فاخر بوده است , این نوشته سوالی است از حضرات نامبرده ,  " کلا منظورتان از سریال چیست ؟ "

 

1 . متن

نوشتار این مجموعه به حدی مبتدیانه و پیش پا افتاده است که یک مخاطب معمولی هم بد سلیقگی آن را تشخیص می دهد , پیامهای سطحی گویا با کودکان گروه سنی دو تا پنج سال سر و کار دارند ؛ آدم های فیلم خیلی زود اشتباه می کنند و زود تر متنبه می شوند و خیلی زود تر نیز پیام اخلاقی و عبارات قصار بیان می کنند , انگار نویسندگان از ابتدایی ترین اصول فیلمنامه نویسی مطلع نیستند , ابتدایی ترین درس سینما این است که زندگی در قاب فیلم باید مبتنی بر زندگی واقعی باشد و از آنجا پا به جهان داستان ها بگذارد . این که ما میتوانیم هر کدام از دیالوگ ها را بین شخصیت ها جابه جا کنیم , این که هیچ شخصیتی را درجهانبینی مخصوص به خود نمی بینیم , این که ری اکشن نقش ها شبیه به هم و سطحی است , یعنی انسان های فیلم قانون ندارند .

مثلا شخصیت قاسم اگر یک فرد ساده لوح و زود فریب است نباید پس از شکست خوردن در انتخابات مثل پیامبران در داستانهای کهن ؛ از فلسفه ی قدرت و قدرت طلبی حرف بزند , او که در دیگر بخش های سریال به احمقانه ترین حالات و به خیال نویسنده برای آفرینش طنز , عمق منگی خود را به مخاطب ثابت کرده است , نباید به ناگاه بهلول شود و بیانیه ی اخلاقی صادر کند , این در مورد همه ی شخصیت ها صاذق است , شما بگویید اگر یک بنگاه دار  زبان باز بخواهد خانه ای را مال خود کند چگونه رفتار می کند ؟ هر کاری کند در جمع فامیل آن هم مقابل زن و بچه و پدر زن , با باجناقش گلاویز نمی شود , و جالب این جاست  کارگردان دوست دارد در قسمت های بعد همدلی و کمک باجناق ها به یکدیگر را باور کنیم , خب یک گوجه فرنگی هم میفهمد کسی که به این راحتی احترام دیگری را بشکند , آن هم یک آدم سنتی در جامعه ای سنتی , نگاه دیگری نسبت به آن فرد خواهد داشت , دیگر بد تر که آن آدم باجناق و فامیل نزدیک باشد , آدم ها بر پایه ی ارزشی که برای هم قائلند رفتار میکنند و برخلاف اوهام نویسنده بی توجهی به روابط انسانی هیچ ربطی با شوخی آفرینی ندارد .

حقیر طی این نوشته قول میدهم در حضور کارگردان پس از پخش هر کدام از قسمت ها که دوست دارند , هزاران مورد این چنینی از یک حقیقت معلوم را بازگو کنم , این مجموعه شخصیت ندارد ! به هیچ عنوان , نویسنده ها هستند که حرف میزنند , دعوا میکنند , آشتی میکنند , نه شخصیت ها . و چه بی هنرانه حرف می زنند , واقعا این قدر مخاطب را بلا شعور فرض میکنیم که در پایانبندی ها عینا پیام اخلاقی فیلم را از زبان شخصیت ها بگوییم ؟ هنر نمایشی باید حرفش را با نمایش دادن بزند نه این که مثل آثار مکتوب دست به گریبان واژه ها شود !

چیزی به نام داستانک و خرده پیرنگ وجود خارجی ندارد , یعنی هر قسمت فقط شامل یک یا دو خط داستانی است , جدای از این که این خط داستانی خود تکرار پیش ساخته های شبکه های سراسری است ( مثلا ماجرای پیدا کردن کودک و مشکوک شدن دیگران از ده سال پیش در سریال های 90 قسمتی به سوژه ای نمور تبدیل شده است ) مشکل اصلی اینجاست که نویسندگان در دام تکرار لحن و افت درام افتاده اند , یعنی آن قدر قصه ی خلوت و فقیری دارند که مخاطب احساس بی حوصلگی می کند , در حالی که هر پرسوناژ باید قصه ای داشته باشد در اندازه ی خودش و این قصه می تواند تنها در یک نما منتقل شود اما به هر حال باید در اجتماع داستانک ها , شاهپیرنگ بوجود بیاید دقیقا مثل دامنه برای کوه , اما باجناق ها تنها به یک خط داستانی عریان اکتفا می کند و اصلا به بیننده حق نمی دهد از خود سوال کند چرا این ها کار و زندگی ندارند و چسبیده اند به یک اتفاق ؟

 

2 . تکنیک

بعضی زخم ها به قول هدایت روح آدم را می خورند و این از آن زخم هاست , یعنی تدوینگر , کارگردان , مسئول پخش و مهم تر از همه آقای رئیس متوجه این حجم پراکندگی و گیجی در دیالوگ ها و گمشدگی لحن نشده اند ؟ تدوین یکی از اساسی ترین ضعف های باجناقهاست , شخصیتی با لحن جواب دادن خطاب به دیگری حرف می زند در حالی که اصلا سوالی نبوده است , دوربین اور شولدر ( گفتگو دو نفره از شانه ) یک مکالمه را نشان می دهد ولی نفری که پشتش به دوربین است و صدای او پخش می شود حالت دیگری نسبت به صدایش دارد , دوبین بارها کات نامتناجس میخورد و تنها افتخار کارگردانی به تغییر مکانها بوسیله ی مشابهت دیالوگی است , و چقدر با زیاده روی و تکرار بی مزه شده است . مسخره گی کروماکی ( پرده آبی ) در برخی صجنه ها به حدی است که نه تنها معلوم است ماشین حرکت نمی کند بلکه شدت فضاحت قضیه آدم را یاد طنز هایی مثل شبکه سه و نیم می اندازد که عمدا کروماکی را به سخره می گرفتند , آخر مگر مجبورید کروماکی استفاده کنید ؟ واقعا این که  آقای پیران در چندمین تجربه ی کارگردانی خود آن هم با این همه عناوین دهان پر کن هنوز به یک ریتم روایی در دکوپاژ نرسیده است و در قاب چینی یک گفتگو یا یک حرکت , دقیقا نسخه های کهنه ی چند سال پیش خود را صادر می کند , جای سوال است . اتفاقی که باعث شده مخاطب احساس کند گاهی اوقات هیچ فکری پشت کارگردانی نیست .

بازی ها تصنعی هستند ! نه ... این جمله ی خوبی نیست , بهتر است بگوییم اصلا بازی وجود ندارد , دیالوگ خوانی های بازیگران وقتی به عوامل بالا افزوده می شود یک بار طنز به مجموعه می دهد که بی شباهت سینمای ابسورد وودی آلن نیست ! موجوداتی حقیر که اینبار واقعیتشان خنده دار است ؛ عصبانیت های اغراق شده , خنده های اغراق شده , بازی های اغراق شده این سوال را به ذهن متبادر می کنندکه این آدم های کاغذی به چه درد مخاطب میخورند ؟ یعنی اینقدر سخت است فهمیدن این نکته که بازیگران با اداهایی که اسمش را ایفا گذاشته اند مخاطب را پس می زنند ؟

 

3 . نتیجه

مسلما نکاتی از این دست بی نهایت وجود دارد که مقال گفتنشان نیست , نیت رسیدن به این سوال بود , واقعا منظورتان از سریال و سریال سازی چیست ؟ آقای شکرنیا , شما گفته اید محبوبیت شبکه ی استانی نزد مخاطب هفتاد و چند درصد است , شبکه یتان به کنار , اگر میخواهید واکنش مردم به سریال باجناقها را بفهمید , قدم رنجه کنید پاساژ امیر کبیر یا برلیان و از مغازه های سی دی فروشی که پاتوق سریال بین ها هستند , دی وی دی باجناقها را جویا شوید , میدانید واکنش حضار چه خواهد بود ؟ آنها میخندند ! این واکنش مردم است , این که در لیست بلند سریال های ایرانی و خارجی کلوپی ها که به علت تقاضای مخاطبان خودشان ضبط کرده اند و برای فروش گذاشته اند , خبری از آثار شما نیست , بیانگر این حقیقت است که آثارتان خریدار ندارد .  این که باجناقها و عموما تولیدات شبکه ی محترم استانی هیچ جایگاهی در بین هیچ قشری از مردم مگر کهنسالان ندارد , اینکه صدا و سیمایتان نه تنها جریان ساز نیست بلکه مشغول جریان سوزی است نتیجه ی همین نگاه شما و همکارانتان است , نباید افتخارمان این باشد که شبکه ی دو یا شما سریالمان را پخش کنند و فکر کنیم که به استاندارد های ملی دست یافته ایم , شبکه ی دو که کلید اسرار هم پخش میکند الگوی مناسبی برای سطح کیفی یک اثر نیست , اگر باجناقهای 16 را در 16 زبان زنده ی دنیا کلید بزنید و در 16 شبکه پخش کنید مطمئن باشید فقط محدوده ی انسانهایی که به ما و فرهنگمان میخندند را گسترش داده اید , روی سخن با تیم تولید نیست که متاسفانه بارها نشان داده اند توانشان از این بیشتر نیست , شما چرا سرمایه ی ملی مردم این استان را پای آثاری چنین حقیر می سوزانید ؟ تا کی باید در نشخوار تفاله های شبکه های ملی سرگردان بمانیم و چشممان حتی از دیدن جرقه ای نوآورانه با توجه به فرهنگ اصیل آذری خشک بماند ؟ تنها بهره ی باجناقها چندین اسم با نام خانوادگی " پیران " در مسئولیت های مختلف سریال است که خبر از شایسته سالاری شگرف تیم تولید دارد و این اتفاق که شاهد دلزدگی روز افزون مخاطبان از شبکه ی استانی باشیم . همین نیمچه آشنایی مردم با باجناقها و کلا ساخته هایتان برای این است که هیچ رقیبی در صحنه ی استانی ندارید و مخاطب بیچاره گزینه ی دیگری برای تماشای شهر و تبارش ندارد البته که امروز بسیاری از برکت برنامه های شما به شبکه های فاسد ترکیه ای پناه برده اند .

این ها نگاه نگارنده بودند که جدا از هر دسته و گروهی تنها برای پوشاندن جامه ی عمل به اوامر حضرت آقا بنابر احیای فضای نقد و اصلاح در جامعه نگاشته شدند .

ساعت یازده و دو دقیقه است , کانال را عوض میکنم و آرزو میکنم ای کاش تلوزیونمان شبکه ی پنج نداشت !

 

باشد به خیر ان شاءالله

 

+ لینک این مطلب در جوان پرس

نظرات 10 + ارسال نظر
محمد 27 تیر 1391 ساعت 00:08 http://www.music456.blogsky.com

موزیک بسیار آرام بخشی رو گذاشتی آدم یاد خاطراتش می افته.لینکت کردم رفیق به ما هم سر بزن

سلام لطف داری
خیلی ممنون که سر زدی

پرتقال 27 تیر 1391 ساعت 01:05

واقعا قبول دارم

واقعا ؟

ریحانه 27 تیر 1391 ساعت 01:29 http://WWW.REYHANE70.BLOGFA.COM

سلام
درسته...
چند دقیقه از فیلمو که نگاه کنی میفهمی مزخرف بودنش رو...جالب اینجاست که به زبان فارسی هم پخش میشد...
خداقوت...

سلام
خیلی ممنون
به قول شاعر
دیگر چه می توان گفت ...

معروفی 27 تیر 1391 ساعت 08:52 http://www.maaroufi.blogfa.com

سلام دوست عزیز

نقد پرنغزت خوب بود .

جانا سخن از زبان می گویی.

جناب شکرنیا آبش با ما تو یه جوب نمی ره اخوی.

بیشتر با ما در ارتباط باش.

سلام
ممنون که دعوتم رو پذیرفتین و نگه رنجه کردین
کلا نباید نا امید شد
موفق باشید
یا علی

سلام
خوب نوشتی اما محمد جان آرزوت خیلی کودکانه و شاید بی جا و احتمالا ( به سبک مجری خبر شصت هزار ثانیه جمعه ایرانی ) نیست ؟
و یک نکته ی بسیار مهم یادت نره
آقای شکرنیا نه ، آقای دکتر (!) شکرنیا .

والله چی بگم ...
مگه دکتراش تو چه رشته ایه ؟

طاهره 27 تیر 1391 ساعت 11:28 http://laanati.blogfa.com

:)
خلاصه...

خلاصه بود نوشتم
نبود ؟

سپیدبال 27 تیر 1391 ساعت 12:37

سلام..خوشحالم که از بعضی از شعرام خوشت میاد...
میدونی..هر وقت دلم می گیره بهتر می نویسم..1!!!
راستی آهنگ وبتونو تازه امروز شنیدم...فوق العاده زیباست...من عاشق اهنگای بی کلامم....

خواهش
هر آنچه از دل براید بر دل نشیند ...
............
ممنون

جواد همون قنبری 28 تیر 1391 ساعت 00:34

سلام
خسته نباشی
احیای فضای نقد و اصلاح در جامعه ... باهاش موافقم و واسه ت آرزوی موفقیت می کنم

سلام
ممنون
تو هم موفق باشی
درگذشت استاد رو هم تسلیت میگم بهت
قربانت یا علی

هی فاش نویس
دلم برات تنگ شده بود

سلام
پارسال دوست امسال آشنا ...

زهرا 31 تیر 1391 ساعت 10:40 http://maande90.blogfa.com

من اینو تقسیم میکنم به قسمتای مساوی چندخطی، بعد هر روز یکی از اون قسمتا رو میخونم، ایشالا به زودی (!) تموم میشه ... اشکالی که نداره از نظر شما ؟!

دیگه یهو فحش میدادین دیگه ...
................
نه شوخی کردم
من خودم متن طولانی باشه و برام جالب نباشه
نمیخونم کلا ...
................
بازم ممنون
صداقت هم خوبه دیگه ....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد