فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

ارباب جنگ

غزه , سوریه , ترکیه , افغانستان , عراق , لبنان , سودان , آفریقا و شاید هم ایران ...

این روزا که همه جا پر از جنگه یاد یه دیالوگ معروف می افتم :


" تو دنیا نزدیک 550 میلیون سلاح گرم وجود داره ؛ یعنی به ازای هر 12 نفر یک سلاح ؛

حالا سوال اینه که ما 11 تای دیگه رو چه جوری مسلح کنیم ؟ "


نیکلاس کیج

در lord of war



پی نوشت :

این قالب یه کم زیاد ادا در آورده احتمالا بازهم تغییر کنه ... احساس میکنم یه کم فضاش بسته تره , نمیدونم شما هم نظر بدین ...

قدر دستشویی رفتناتونو بدونین ...

بیماری خیلی چیز بدیه ...

وقتی چند تا بیماری با هم مخلوط میشه که دیگه هیچی ...


من حدود دو ماهی میشه که به چند نوع بیماری مبتلا هستم و گاها تقارن این ها باهم

باعث موقعیت های کمیک و تکرار نشدنی در نوع خودش میشه ...


مثلا

شما فرض کنید


هم سینوزیت باشید یعنی سردرد و سرگیجه همراه با درد سوزن گونه ی نقاط سینوس ها روی پیشانی و صورت


هم کمر درد داشته باشید و به خاطرش چسب مخصوص کاهش درد به کمرتون زده باشید که به علت کنده شدن احتمالیش و البته کمر درد مجبورید مثل روبات ها راه برید ...


و هم عفونت مثانه و مجاری ادراری داشته باشید که اون خودش کلا مقالی جدا می طلبه ( خدایی اش می طلبه ها ... ) فقط همینو بگم نمیتونی 3 ساعت مداوم بخوابی ...


حالا تو این وضعیت اگه برید دستشویی چه اتفاقی پیش میاد ؟

اقرار میکنم خودم بیش تر از همه از تجربه ی اون لحظات لذت بردم

و آرزو میکردم دوربینی اون تو می بود تا این وضعیت خارق العاده رو که بیشتر شبیه حرکات یوگا و مرتاض های هندی و عابدین بودایی ( همونا که 2 ساعت خیره میشن یه جا بعد یهو یه حرکتی میکنن ... ) بود ؛ ضبط کنه , شما حساب کنید به مدت چند دقیقه آرزوی من این بود دستم به سیفون برسه ... 3


جسارتا

میدونم فضا کلا بوی بد گرفت ولی بعد از اون تجربه یه پیام به ملت ایران و همه ی ملل اسلامی و غیر اسلامی دارم که دوست دارم پس از مرگم هم روی قبرم و اگه شد قبر های کناری و مخصوصا دستشویی قبرستون نوشته بشه :


عزیزان من قدر دستشویی رفتناتونو بدونین ...


........................................

پی نوشت :

1 . تصمیم گرفتم از این به بعد پست های ساده تر هم به جز شعر و نقد و اینها بذارم .

2 . البته چند روزی میشه با کمک های خداوند , خانواده و دوستان یعنی  مشهود که کارهای بیرونمون رو انجام میدن رو به بهبود هستیم , البته شما دعاتونو بکنید ... سنگ مفت گنجشت ( خانم مستم ! هه هه ... کور خوندین , خودم اینطوری نوشتم ) مفت .

3 . که البته رسید ... !

4 . نخند ... سر خودت میاد ...


ما آنگلوساکسون شده ی کوروش کبیریم !

این امروز ماست

وقتی اسطوره یمان " ناصر حجازی " می شود

و تفریحمان

گفتگو با دختران نیمه عریان " فیس بوک "

وقتی سینما ها کمر به " لرزشی " شدن بسته اند

و " حریم سلطان " ، کمر به ارزشی شدن

.

این امروز ماست

وقتی قیمت دلار را بالا می کشیم

و از نوسانات ارز می نالیم

وقتی به ما ربطی داشته باشد یا نه

کمترین بهره ی بانک های اسلامی مان را جویا می شویم

قیمت پرادو

بدون آه و ناله ی ما

جُم نمی خورد ...

این امروز ماست

شکل دلار های اصیل امریکایی ...

وقتی با " بی بی سی "

هیچ کس نمی تواند به ما دروغ بگوید

و " وی او ای " اعتصاب غذای " نسرین ستوده " را

در اوج خفقان و بی خبری

با دویست گرم کاهش وزن ایشان

تا سی دقیقه ی پیش ؛

اعلام کرد ...

دیگر

" مهدی هاشمی " هم میداند

راز آزادی زندانیان

" دل درد " است ...

.

این امروز ماست

که شلوار های اصل ترک می پوشیم و

با آی پد های چینی

به شبکه های انگلیس نشین

" زنده باد ایران " میگوییم ...

که جمهوری اسلامی را

از " پارازیت " و " آنتن " یاد میگیریم و

ایالات متحده را

از سخنرانی پیروزی " اوباما "

ما که خرداد 88

از رامنی هم کمتر بودیم ...

این امروز ماست .

.

ما ایرانی نیستیم

ما آنگلوساکسون شده ی کوروش کبیریم

کسی که اگر پیامبر نبود

پیامبرش کردیم ...

که "فروهر" های گران قیمت مان

به درد کمدهای شیشه ای میخورند

تا میدان نبرد ...

" ایران ای سرای امید " مان

پخش زنده از واشنگتن است

آنها که " آسپرین بچه " را هم تحریممان کرده اند

"شجریان" را استاد خطاب میکنند ...

این امروز ...

آری

شایسته ی ماست ...

.

ما به بانوان گشت ارشاد

"سیبیلو" میگوییم

و از شنیدن خبر تجاوز به دختران 14 ساله

ناراحت می شویم ...

اگر کسی قصد ناموسمان کند ,

" غیرتی " می شویم

اما همسرمان

باید به زیباترین آرایش خلیجی

چشمان گرسنه ی شهوات را بازی دهد ...

" غیرتمان " را

توی گونی کهنه ی " سنت " ها

به همخوابی روسپیان " مدرنیته "

پرداخته ایم  

و چه رشکی برده ایم

به فاحشه خانه های " عصر تمدن "

به " بتکده ی جهانی " ...

.

این امروز ماست گاهی ...

امروز تلخ ما

که مردمی بودیم

فارغ از هرچه بود و هست

سیمای آیینه هامان

خدا .

 

و جنگ عشق بود

و درد عشق بود

و رنج عشق بود

آری

منظورم انقلاب اسلامی مان است

که خدا را قرن ها بعد

پیش فرشتگان نق نقو

رو سفید کرد

و تقارن تاریخ شد

با نور

و البته

خواهد بود

ان شاء الله .






بی دار

..............................................

 تقدیم  به روح بلند زنده راه , ابوالفضل سپهر


شوخی تمام شد ...

بالاخره نظر سنجی چند هفته ای ما به پایان رسید و پیروز انتخابات مشخص شد ...


بگذریم از اینکه وزارت خارجه ی امریکا به علت تحت الشعاع قرار گرفتن انتخابات ریاست جمهوری از ما گلایه کرد و شائبه ی تقلب توسط یاسین شیخلو فضای وبلاگ رو پر کرده بود ولی همون طور که واضح هست طناز برنده شده ( دروغگو دروغگو ... 32 درصدت کو ؟ )



و اما یک جمله که تمام هدف من از این کار بود  :

باید به دوستان وبلاگیم بگم همه ی ما به نوبت خودمون مهم هستیم و قابل احترام .



در ضمن

دوست عزیز طناز بفرمایند شارژ ایرانسل میخوان یا همراه اول تا توی نظرات وبلاگشون ارسال بشه ... دیگه مرده و قولش دیگه ( اگه ماشین جایزه میدادم چی میگفتم ؟؟؟ )



بگو نه !

سرم رفت از سکوتت شاهدم این بغض ممتده
سکوتت  رسم آیینه است شبیه رودی از سده

 

سکوتت شکل اشکامه چرا چیزی نمیدونی ؟

میخای بازم بگی از این چشا چیزی نمی خونی ؟

 

بگو باتو نمی مونم بگو اصلا بگو گم شو

یه چیزی از دلت رو کن یه لحظه مثل مردم شو

 

پر از تصویر شبگردی که هم آغوش بارونه

نگاه کن تا کجای شب دلم دیوونه میمونه

 

دارم میمیرم از دردت هنوزم ساکتی ؟ آره

فقط محض دل عاشق گلایه تازگی داره

 

ببین شب شد جهانم بس کن این کابوس تردیدو

همین کارا رو کردی که یکی دزدید خورشیدو

 

با لبخندای اجباریت منم اینجا یه بیچاره

که عشقش جز ترحم تو  ، نگاش چیزی نمیذاره

 

شاید نه گفتنت خیلی قشنگ تر از نگفتن بود

بگو نه !  تا بدونم چی دلیل این نگفتن بود




بی دار

اسفند 89

باشد به خیر ان شاءالله

.................................

پی نوشت :

1 . علی رغم تلاش های معاندین (!) مسابقه تا آخر هفته ادامه دارد .

2 . دوستان صبر کنند ؛ تا پایان سال 89 , چند قرن دیکر باقی است ...