فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

توی دهن نفاق می زد ...



آقای سید حسن , خانم اشراقی
هر چه میگویید بگویید ...
رفاقتی , جان ما ... از درد دین و راه امام حرف نزنید ... نگویید از روح الله
بگذارید اسلام بماند برای همان "تند رو" های فکه و طلائیه , که تن هاشان سنگر شده بود ..
که روح الله پدرشان بود ... و آیینشان ... و ناموسشان
شما با بنز های شکم سیری , روشنفکری دینی بلغور کنید و
دنبال اسلام " بی آزار " بگردید ...
شما بروید با سیاست دشمنان امام پز بدهید
و جماران را برای آنها که "فحش" می دهند به انقلابی بودن
آب و جارو کنید ...
امام گفت خانواده ی من وارد سیاست نشوند
نتیجه ی یک عمر زندگی به نام و نان پدر می شود همین
بیت امام شده است خانه ی شبه سکولارها
بیت امام را بی بی سی برای سوژه های ناب رصد می کند
بروید با هاشمی و نوچه هایش عکس یادگاری بگیرید
و آن کینه ی انقلابی روح الله را برای بچه بسیجی های دوکوهه واگذارید ...
همانها که به احترام عکس امام پا دراز نمی کردند
شما مشی امام را وارونه کرده اید ...
دیگر از خط امام حرف نزنید , خط امام برای شما همان بن بست افراطی گریست ...
من امام را ندیده ام
اما شنیده ام
همیشه ی خدا , توی دهن نفاق می زد

.

تلخ شدم ... چند سال است دارند دهن کجی میکنند به امام ... این هم اکنون ...
بخوانید ... همه چیز را متوجه می شوید

.

ترانه ای برای آقا سعید ... + دانلود یک خاطره از سعید قاسمی

پیشونی منو ببوس این دیگه بار آخره
این آبروی لحظه ی دل کندن از برادره

اشکاتو پاک کن و بایست , سنگر هنوزم مال ماست
بایست تا باور کنم گردان هنوزم روی پاست

یادت بیار روزی رو که با نخل ها هم خون شدیم
از خون جنون ُ رج زدیم , تا راهی مجنون* شدیم

یادت بیار روزی رو که , تنها سلاحت عشق بود
دشت هویزه* ؛ نیمه شب , فانوس راهت عشق بود

دردت رو می فهمم ولی ما بچه های کرخه* ایم
ماییم که تو شبهای خط , با صبح بیعت کرده ایم

من غرقه ی خونم ولی این اول دلدادگی است
پای وطن عاشق بمون , تا آخرین نفس بایست

پیشونی منو ببوس , اما به رفتنم نباز
بغضتو گم کن و بخند , نا گفته شو مثل یه راز

من میرم و پرچم تویی مردونگی کن کم نیار
حتی تو غربت دستتو تو دست خستگی نذار

تو قتلگاه فکه* باز , دشت ستاره رو ببین
مرگ یه آسمون شهاب , تو ظلمت میدون مین

پوتینتو محکم ببند , اگه تو دستات تاوله
میدونی مزد عاشقی , ترکش و گاز خردله

هنگامه ی پایان جنگ ,شروع یک مبارزه است
خام رسیدن ها نشو تا انتها این جاده هست

من غرقه ی خونم ولی , این اول دلدادگی است
پای وطن عاشق بمون ,تا آخرین نفس بایست


* : مکان های نام آشنا در زمان دفاع مقدس

بی دار

مرداد 92



پی نوشت :

1 . این ترانه روی خاطره ی hello my friend از سردار قاسمی بزرگ نوشته شد ...  از اینجا دانلود کنید

تابلوی هیس ( برای فیلم هیس دختر ها فریاد نمی زنند )

اجازه ی اشک بده

تا مرگ روبرومه

تا این طناب , مثل
یک بغض رو گلومه

اجازه ی اشک بده
تو لحظه ی سقوطم
من بیست و چند ساله
تبعیدی سکوتم

من توی قانون شهر
جنسیت حقیرم
باید به اتهام
جنسیتم بمیرم

باید همیشه حصر
تابوی سنت ها شم
به قیمت " آبرو "
بی واژه , بی صداشم

اجازه ی اشک بده
اگه عدالتی هست
سدی که تابلوی " هیس "
رو سیل واژه هام بست

کابوس یک جنایت
حسی که تو نداری !
میتونی خاکسترو
روی آتیش بذاری ؟

دم دم صبح , بارون
گر میگیره بباره
حالا که بغض وا شد
مشکل طناب داره ...

فردا درام " شیرین "
با تلخی هاش تمومه
اجازه ی مرگ بده
تا اشک روبرومه .

بی دار اول شهریور نود و دو
سینما آزادی
ارومیه



پی نوشت


1 . دیشب رفته بودم تماشای " هیس دختر ها فریاد نمی زنند " ... گریه نکردم , این ترانه زاده شد ...


2 . کاری با ویزگی های فنی فیلم ندارم ... خوب و بد داره ... بسیار میشه گفت ...


3. نیت کارگردان بسیار سازنده است ... به جای پز روشنفکری و سیاه نمایی یا سفارشی سازی , دغدغه ی اجتماهی خودش رو میگه ... هم به خانواده ها که بی بند و باری مدرنیته تو این منجلاب فساد و فحشا انداخته شون ... هم جامعه که سنت های احمقانه ای رو که نه توی دین هستند نه توی انسانیت هر روز بال پر میده ... و هم حاکمیت که باید مساله رو ریشه ای نگاه کنه و از رونمایی واقعیت های تلخ هراسی نداشته باشه ...


4 . تصمیم گرفتم دیگه تنهایی برم سینما ...


5 . لینک این ترانه توی وبسایت رسمی فیلم


6 . پوستر فیلم توی ادامه مطلب


ادامه مطلب ...