فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده
فاش

فاش

هنر و سینما , شعر و ترانه , نقد و تحلیل , وب نوشتهای محمد احمدزاده

اگر من یک اصلاح طلب بودم مناظره نمی رفتم

اگر من یک اصلاح طلب بودم , کلت کمری توهین هایم را هیچوقت مقابل هفتاد و پنج ملیون ایرانی , نمی چسباندم به پیشانی نجابت پرسشگر ؛ این برخلاف آزادی بیانی است که خاتمی توی سر اسلام کوبید , این بر خلاف گفتگوی تجاوز هاست .


آقای عارف , وقتی اربده می کشی عصر جمعه , خواب زمستانی همان چهار تا طرفدارت به هم میخورد که هنوز نمی فهمند چرا سالهای شما سالهای پاسخگویی مسئولین نام گرفت , بسیجی ها دادگاهی می شدند و احدی حق نداشت از مسبب 18 تیر چیزی بپرسد , همان سالها که سیاه بازی راست و چپ تان براه بود و این وسط آقازاده ها کانتینر بازی می کردند با دارایی ملت .

اگر من یک اصلاح طلب بودم , نعره هایم را برای مجالس خصوصی با آقای پسته می گذاشتم و مقابل مردم مثل جناب چیز الدوله عشوه ی "ادب مرد به ز دولت اوست" سر می دادم , یا حداقل چیز , چیزی میگفتم ...

اصلا اگر من یک اصلاح طلب بودم مناظره نمی رفتم !!!


اگر من یک اصلاح طلب بودم می رفتم چهار تا کتاب اقتصادی میخواندم تا وانمانم مقابل پرسش های عملی این و آن , بابا ما خودمان ته شطرنج خراب کن های محل بودیم روزگاری ... اگر من یک اصلاح طلب بودم آن سوال های بی جواب حیدری را نه برای گدایی رای که برای وجدان خودم , می بردم تا پستوی عدالت وجودم , برای ترس خودم به مردم توهین نمی کردم ...


آقای عارف عزیز

اگر من یک اصلاح طلب بودم و معاون اول و خلاصه کلی تاراپ توروپ , فرق معدن و مکان خوشگل توریستی را از نوه ی نه ساله ام می پرسیدم و بعد می آمدم برای تغییر کانون قدرت و هر آن مزخرفاتی که دوستان انگلیس نشینم روانه کرده بودند ... کمتر می رفتم تور های توریستی این ور آنور و سعی می کردم در یک جلسه ی اقتصادی یاد خاطرات و دغدغه ی ارزشی و لرزشی جذب توریست نیافتم ...


اگر من یک اصلاح طلب بودم , توی پاسخ گویی به مردم زیر میز نمی زدم , مثل سعد آباد که روی میز میزدند در گوشم و بوس می دادم به استکبار ... اگر من یک اصلاح طلب بودم شاید خجالت می کشیدم از طلبی که سر شعار های تحمل مخالف سال 88 داشتم و یک لحظه می اندیشیدم , مردم می فهمند !


آقای روحانی بزرگ

اگر من یک اصلاح طلب بودم و لباس "روحانی" تنم بود , به مجری برنامه ی گفتگوی خبری دروغگو نمی گفتم , جفتک نمی زدم میان انتقاد حتی نادرستی که دوست ندارم , نا سلامتی اصلاح طلبان انتقادات شیطان بر خدا را از طریق کدیور ها و سروش تبیین و تایید کرده اند , نا سلامتی اصلاح طلبان معصوم را هم نیازمند نقد دانسته اند , آخ که اگر یک اصلاح طلب بودم مثل لاس های خاتمی با زنان ایتالیایی , عابدینی را هم غرق فرهنگ همگرایی و تنش زدایی می کردم !

تنش تنش تنش ... اگر من یک اصلاح طلب بودم وعده ی بخشیدن اتاق خوابم به جک استراو را علنی می کردم و خیال کنگره راحت می شد , موسوی که نیست , ما که هستیم ! این می شد انتهای همان تنش زدایی که افسارش را لندن چفت کرده بود روی بزدلی هایمان .


آقای روحانی قشنگ

اگر من یک اصلاح طلب بودم و بیان گیرایی به خوشگلی شما داشتم و با افتخار می توانستم نام پاچه دارانم را بخوارانم و بگویم , راه دور نمی رفتم , مردم ایران از راه دور خوششان نمی آید , خدا رحمت کند شیخی داشتیم مثل شما عقده ی مقایسه ی آرای باطله و آراء خودش بود , شما یادتان نیست چون اگر بود می گفتید چند هزار دلار آمریکا برایش هزینه کرد و چند میلیارد به کشور لطمه زد  , آن شیخ کبیر راه نزدیک را برگزید و ملت نه دی , خلع لباسش کردند , خلع حواسش کردند و به قول گفتنی رفت توی باقالی ها بله , مردم باید مرجع تقلید اصلاح طلبان باشند , مگر یادتان نیست استاد سورس دم رفتن به سید محمد خاتمی بزرگمان چه گفت ؟ " یادت نره عسلم , دموکراسی ... "


اگر من یک اصلاح طلب بودم از باقالی ها می ترسیدم , از این که جر بدهم دهانم را با قانون مداری و از همین اول سر حتی چهار تا سوال به قانون اهانت کنم ... مردم ایران متخصص باقالی شناسی هستند , فرزند امام هم باشد ... می شود باقالی اصل رفسنجان , اگر هی فرت و فرت نامه بدهد و آه و واویلا که ما از قدرت دوریم , خدا امام را رحمت کند , امام میخواست که از قدرت دور باشید .

اگر من یک اصلاح طلب بودم رک بگویم از همین الان خود را طبق گزارشات موثق برنده ی انتخابات معرفی می کردم و چهار تا بیانیه ی تپل هم چاق میکردم ؛ این مردم قدرتان را نمی فهمند , تا بی بی سی هست , زندگی باید کرد ...


آن قدر گفتم اگر اگر ... هوایی شدم یک هو ... راستی برای اصلاح طلب بودن سابقه ی چند سال خیانت به کشور لازم است ؟ 


من میخواهم با رای به شما از همین دوره شروع کنم !



سلام آقا سعید ...

نه به خاطر پایت که دست خداست

نه !

به خاطر وقاحت دوست نمایی ها که میدارند این روزها ؛ صحابه ی دیروز فتنه

و امید ها که میدهند ؛ ناامیدان تا همین دیروز توی سایت های موساد و ام آی  6

و دل ها که می سوزانند , جماعت شکم گنده ی رودل کرده از نفخ قدرت ...

زمان بگذرد

شفاف ترخواهیم گفت

فعلا همین و بس


سلام آقا سعید


دکتر سعید جلیلی

مشهد

بگو کی باید جای جورابمو

صبا وقت رفتن نشونم بده


یه حس قشنگو تو برگشتنام

با دستای گرمش به شونم بده


.


بگو این سه سالو کجا گم کنم

تو رفتی و اون خونه رو باد برد


همه جای "مشهد" شبیه توئه

مگه میشه یک شهرو از یاد برد ؟



بی دار

این روزها

مشهد


پی نوشت :

1 . اگه رتبه ام خوب باشه , عکس کارنامه رو میزنم اینجا اگه خوب نبود به روی خودم هم نمی یارم ... لطفا سوال نفرمائید ...

2 . این روزها در مشهد به سر میبریم ...

در خـلـوت بعـد از یک تشیـــیع

دلم گرفته است

دلم به اندازه ی گستاخیتان

ای جماعت دروغ

گرفته است

دلم به امتداد زبانهاتان

ای سخنگران تفاخر

گرفته است

.

لبخند هاتان

تلخند هاتان

من شما در تمام شئون

مظهر اکبر فساد می بینم

شما

خود خدا خواندگان خویشید

و از این رو

هیچ !

.

تاریکخوانه ی ذهن هاتان

چراغی ندارد

و من

هنوز در تهاجم یک سوال

چگونه صحابه ی سیاه پوش شیطان را

" روشنفکر " بنامم ؟

دلم باورکنید

گرفته است

از تمام آنچه شما اید

از تمام آنچه دغا اید

.

دلم

قد یک فکه

شهید می خواهد ...



پی نوشت :

1 . توی ادامه ی مطلب یکی از نوشته های سلمان هراتی بزرگ است ... کسی که این جور وقت ها به دادم می رسد ... نام پست مال همان شعر اوست

2 . چند روز بعد نتایج ارشد اعلام می شود ... نماز خوان ها دعایمان کنند ...



ادامه مطلب ...

گاوخونی

باید برم , باید بری , تقدیر ما از هم جداست

رویای من تو زندگی تنهایی و تنهایی هاست


رویای من تو زندگی کابوس و بغض و حسرته

با ما نمی سازی , برو , خود سوزی اینجا عادته


من جنس آدم نیستم , چیزی شبیه خاطره ام

از من گذشته حال من , تا میرسم باید برم ...


من دور میندازم تو رو , مثل خودم مثل خدا

دارم خودم میگم عزیز ... من بی وفام با من نیا


از خنده ی مواج تو , سیل جوونی میرسه

مرداب پیر اشک من , تا گاوخونی میرسه


تا مرد رویا های تو , از من یه دنیا فاصله است

من اخته ی کابوس هام , رویام به مردن حامله است


من ما نمی شم با کسی , تنها ضمیر شب منم

یک عمره توی جمله هام مفعول فعل رفتنم


آشوبتو , بارونتو , من خوب میفهمم تو رو

چیزی نمیتونم بگم , تنها همین از من برو


واگیر داره این جنون , دستاتو از من پس بکش

کمتر بپرس از رفتنم , کمتر رو زخمم دس بکش


لابد نمیشه ساده گفت وقتی چشام خیس تره

"من نیستم اونی که هست" ... این هم که پیچیده تره ...


من کوه خوبی نیستم ... رو شونه هام جاری نشو

بدخواب میشی نازنین , درگیر "بی دار" ی نشو


از من برو مثل همه , وقتی تو هم یک عابری

تقدیر ما از هم جداست ... باید برم , باید بری


بی دار

زمستان 91 . ارومیه